تئاتر
اگر عبارت «هرگاه A نقش B را برای C بازی کند یک نمایش شکل گرفتهاست» را برای تعریف نمایش بپذیریم وابستگی غیرقابل انکار هنرهای نمایشی به سه مقوله (بازیگر، نقش و تماشاگر) مشخص میشود. تئاتر در سادهترین تعریف شکلی از نمایش است که علاوه بر این سه عامل وابسته به عوامل دیگری چون «محل نمایش، متن نمایشی، زمان اجرا و فرایند تولید تا ارائه دارد» با این تعریف نمایشهای غیر داستانی در ردیف تئاترها قرار نمیگیرند.
تئاتر از کلمهٔ یونانی «تئاترون» بهمعنی تماشاخانه یا محل تماشا گرفته شدهاست و شامل انواع مختلفی چون نمایش زنده با بازیگر، نمایشهای عروسکی، پانتومیم، تئاتر تلویزیونی، اپرا، باله، نمایشهای موزیکال، نمایش رادیویی، نمایشهای آیینی (به شرط داشتن ساختار روایی) و شکلهای خاصی از نمایشهای سنتی ملل و اقوام (برای نمونه: نقالی، پردهخوانی، نمایشنامهخوانی، تخت حوضی، تعزیه در ایران) و نمونههای متعدد دیگری است.
تئاتر امروزه ازنظر ساختار و شکل ارائه گستردگی فراوانی یافته و شکلهای گاه بدیعی چون (تئاتر خیابانی، تئاتر محیطی، تئاتر مواجه، تئاتر پوچی و…) که برخی از آنها در شکل اجرا و تعدادی نیز در ساختار نمایشنامه دست به نوآوری زدهاند.
ریچارد فورمن، پیتر بروک، یرژی گروتوفسکی، خوان آکالایتیس، رابرت ویلسون، الیزابت لکامپت، پیتر سلارز، ژوزف اسووبودا، آندره سربن، آرین منوشکین و مارتا کلارک از جمله کارگردانهایی هستند که تئاتر را به گوناگونی شیوهها و سیستمهای ارتباطی آن تجربه کردهاند.
سیرک
رومیان اولین کسانی بودند که واژهٔ سیرک را بهکار بردند در آن زمان به محوطهٔ وسیعی که محل نمایشهای مهیجی همچون اسب دوانی، آکروبات، مسابقه ارابه رانی و کشتی بود سیرک گفته میشد. نوع جدید سیرک از سالهای ۱۷۰۰ میلادی آغاز به کار کردهاست و در آن از شعبده باز، دلقک، آکروبات باز و همه نوع حیوان رام شده و حتی شیر و خرس هم استفاده میشود.
در اوایل قرن ۶ قبل از میلاد اولین حرکتهای رسمی برای ایجاد سنتهای نمایشی کلاسیک در یونان آغاز شد. نمایشهای تراژدی و شادینامه که ریشه در آئینهای مذهبی یونان باستان داشتند شکل گرفت و با وجود نویسندگان بزرگی چون سوفوکل، اوریپید، آریستوفان و… به سرعت پیشرفت کرد. این سنت بعدها توسط رومیها ادامه یافت و شکل کپی برداری شدهای از نمایشها در روم همزمان باسایر نمایشهای سرگرمکننده دیگر چون «گلادیاتور بازی» و «مبارزات خونین پهلوانی» پیشرفت کرد. همزمان شکل جدیدی از نمایش پانتومیم در روم به وجود آمد که نوعی از تئاتر بی کلام بود. با ظهور دین مسیحیت و رشد قدرت و نفوذ کلیساها برای مدتی هرگونه فعالیت نمایشی ممنوع و حرام دانسته شد. اما حرکت هنر نمایش هرگز بهطور کامل متوقف نشد و اینبار در قالب نمایشهای کارناوالی با موضوع «زندگی و آلام مسیح و حواریون» ونیز شکل جدیدی از نمایشهای اخلاقی در فاصله قرون ۹ تا ۱۴ پدید آمد.
دوره رنسانس
رنسانس در سالهای ۱۳۰۰ از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ندرت در دورهای چنین کوتاه از نظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع میپیوندد. حال آنکه این قرنها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیتهای بزرگ است. جهان امروزی نتیجهٔ همین فعالیت هاست، زیرا رنسانس پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدنهای کنونی غرب را بنا نهاد.
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم به وجود آوردند. این احیای فرهنگی به رُنِسانس (یعنی نوزایش) مشهور شدهاست. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازهتر به جهان مینگریستند. نقاشها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقعگرایانهای نقاشی میکردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.
در تاریخ هنر معمولاً دوران رنسانس را به این مراحل، بخش میکنند:
آغازین (حدود ۱۳۰۰ - حدود ۱۴۲۰)
پیشین (حدود ۱۴۲۰- حدود ۱۵۰۰)
پسین یا اوج (حدود ۱۵۰۰ - حدود ۱۵۲۷)
در این دوران شکلهای جدیدی از هنرهای نمایشی مانند کمدیادلارته و باله که گونهای رقص نمایشی بود بهوجود آمدند.[۱۳] اولین بالماسکههاو نمایشهای بداهه در قرن ۱۶ در انگلیس با ظهور بزرگان عرصه نمایش چون شکسپیر، بن جانسن، کریستوفر مارلو پدید آمدند که ترکیبی بودند از حرکات نمایشی، رقص همراه با موسیقی که هنرمندان آن با پوشیدن لباسهای عجیب که بهطور استادانهای طراحی شده بودند به هنرنمایی میپرداختند.